صداقت کودکانه و صراحت مردانه

قصه های شهر هرت - قصه هشتم

اشاره

عامل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چه بود ؟ آیا این میخائیل گورباچف بود که با شلیک به قلب این امپراتوری عظیم ،طومار موجودیت آن را درهم پیچید ؟

به باور این نگارنده و با استشهاد و استناد به بسیاری از رویدادهای سرنوشت ساز تاریخ ، هیچ شخص و شخصیتی هر چند بزرگ به تنهایی و بدون بستر و زمینه های مساعد نمی تواند مسیر محتوم تاریخ و نظام حاکم بر آن را دگرگون سازد . بنابراین می توان کفت <<گورباچف>> های تاریخ ، زمان شناسانی هستند ، که حرف هایی می زنند و واقعیت هایی - تلخ یا شیرین - را بیان می کنند که چه بسیار ژرف اندیشان دیگری هم قبلا آن واقعیت ها را درک کرده اند ، اما جرات و شهامت مطرح کردن آن ها را نداشته اند .

نظام سوسیالیستی شوروی در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی و علمی وتوانست گام هایی موفقیت آمیز بر دارد ، اما از آنجا که نتوانست هویت و شخصیت فطری و الهی انسان را درک کند ، ارکان پولادینش درهم شکست و زنجیر انسجامش از هم گسست . دیر زمانی بود که نارسایی ها و ضعف هایی، اندرون نظام را دچار آشفتگی و نابسامانی کرده بود ، اما ایدئولوگ های متعصب و دگماتیسم حاکم و نظریه پردازانی که موجودیت خود و اندیشه خود را در گروی بقای این نظام می دانستند ، در حقیقت چشمان مصلحت بین خود را به روی واقعیت های تلخ می بستند .

گورباچف حقیقتی را فریاد کرد که خیلی ها در خفا و در محافل خصوصی می گفتند . او شهامتی کودکانه و ساده انگارانه داشت که نمی توانست چیزی را که همه باور داشتند ، پنهان سازد . گورباچف یک باور همگانی ، اما پنهانی را آشکار کرد . پنهان ماندن باور عامه مردم ، مسئله ای خاص زمان و مکان فوق نیست ، بلکه در سطوح مختلف و در همه عرصه های گوناگون اجتماعی و در همه جوامع و در همه ادوار تاریخ دیده می شود . گاه حتی یک فرد خودخواه و خودپسند با تمسک و توسل به عادت خودستایی افراطی می کوشد عقده های حقارت و ذلت خود را بپوشاند . در حالی که همه یا اکثر اطرافیان و مخاطبان او ، پوچی و بی محتوایی سخنان و ادعاهای واهی او را می دانند ، اما کمتر کسی شهامت رد کردن یا تکذیب سخنان او را دارد . همه مخاطبان نوعا ادعاهای واهی او را می شنوند و ظاهرا سری به علامت تایید می جنبانند ، اما باطنا با پوزخندی او را مسخره می کنند . چون هیچ کس با شهامت ایثارگرانه رو در روی او نمی ایستد و او را از خواب غفلت بیدارنمی کند ، او همچنان بت واره ، شخصیت کاذب خود را می پرستد و روز به روز در باور اراجیف خود راسخ تر می شود . عموم خودکامگان خودفریفته از این نوع اند .

چه زیبا می فرمایند رسول گرامی اسلام(ص) :

<< صدیقک من صدقک لا من صدقک >>.

دوست واقعی تو کسی است که با تو راست بگوید ، نه این که تو را تصدیق کند .

بیاییم این شهامت و صراحت و صداقت را از نزدیک ترین دوستان و اطرافیان خود دریغ نکنیم . فضای مدیریت خود را ، چه در سطح یک مدرسه وچه در سطح یک جامعه به گونه ای شفاف ، صریح و روشن سازیم که هیچ نقدی و نقلی به حاشیه تاریکی و خفا رانده نشود . نقدها را با آغوش باز بپذیریم و منتقدان را گرامی بداریم .

<< هانس کریستین آندرسن>> داستان نویس مشهور دانمارکی(75-05) برای تبیین این حقیقت داستانی زیبا و عمیق نگاشته است . قهرمان داستان این نویسنده نیز یکی از شاهان خودفریفته شهر هرت است .

با این امید که همه صداقتی کودکانه و صراحتی مردانه داشته باشیم .

صداقت کودکانه و صراحت مردانه

دو خیاط به شهری وارد شدند و پادشاه را فریفتند که ما در فن خیاطی استادیم و بهترین لباس ها را که برازنده قامت بزرگان باشد، می دوزیم . اما از همه مهم تر ، هنر ما این است که می توانیم لباسی برای پادشاه بدوزیم ،که فقط حلال زاده ها قادر به دیدن آن باشند و هیچ ای آن را نبیند .اگر اجازه فرماییدچنین لباسی برای شما نیز بدوزیم . پادشاه با خوشحالی موافقت کرد و دستور داد مقادیر هنگفتی طلا و نقره در اختیار دو خیاط گذاشتند ، تا لباسی با همان خاصیت سحرآمیز بدوزند ، که تارش از طلا و پودش از نقره باشد .

خیاط ها پول و زر و سیم را گرفتند و کارگاهی عریض و طویل دایر کردند و دوک و چرخ و قیچی و سوزن را به راه انداختند و بدون آن که پارچه و نخ و طلا و نقره ای صرف کنند، دست های خود را چنان استادانه در هوا تکان می دادند ، که گویی مشغول دوختن لباس اند .

روزی پادشاه ، نخست وزیر خود را به دیدن لباس نیمه کاره فرستاد . اما صدراعظم هر چه نگاه کرد چیزی ندید . از ترس آن که مبادا دیگران بفهمند که او حلال زاده نیست ، با جدیت تمام زبان به تعریف و تمجید از هنر خیاطان گشود و به پادشاه گزارش داد که کار لباس به خوبی رو به پیشرفت است . ماموران عالی رتبه دیگر هم به تدریج از کارگاه خیاطی دیدن کردند و همه پس از آن که با ندیدن لباس به حرام زادگی خود پی می بردند ، این حقیقت تلخ را پنهان می کردند و در تایید کار خیاطان و توصیف لباس بر یکدیگر سبقت می گرفتند .

تا بالاخره نوبت به خود پادشاه رسید و به خیاطخانه سلطنتی رفت ، تا لباس زربفت عجیب خود را به تن کند . البته او هم چیزی ندید و پیش خود گفت :

" معلوم می شود فقط من یکی در میان این همه ، حلال زاده نیستم . "

او هم با کمال دبرباوری و ناراحتی ، ناچار وجود لباس و زیبایی و ظرافت آن را تصدیق کرد و در مقابل آیینه ایستاد ، تا آن را به تن او اندازه کنند . خیاطان حقه باز پس می رفتند و پیش می آمدند و لباس موهوم را به تن پادشاه راست و درست می کردند و آن بیچاره ایستاده بود و از ترس سخن نمی گفت و ناچار دائما از داشتن چنین لباسی اظهار مسرت نیز می کرد .

سرانجام قرار شد جشنی عظیم در شهر برپا شود ، تا پادشاه جامه تازه را بپوشد و خلایق همه او را در این لباس ببینند . مردم به عادت معمول در دو سمت خیابان ایستادند و پادشاه با آداب تمام ، با آرامش و وقار از برابر آن ها عبور می کرد و دو نفر از خدمه دربار دنباله لباس را در دست داشتند ، تا به زمین مالیده نشود و درباریان ، رجال ، امیران و وزیران نیز با احترام و حیرتو تحسین پشت سر پادشاه در حرکت بودند و مردم نیز با آن که هیچ کدامشان لباسی بر تن پادشاه نمی دیدند ، از ترس تهمت حرام زادگی غریو شادی سر داده بودند و لباس جدید را به پادشاه تبریک می گفتند .

ناگاه کودکی از میان مردم فریاد زد :

<< این که لباس به تن ندارد ! این چرا است؟!>>

هر چه مادر بیچاره اش سعی کرد او را از تکرار این حرف منصرف کند ، نتوانست . کودک دوباره به سماجت گفت: << چرا پادشاه است؟>>

کم کم یکی دو بچه دیگر هم همین حرف را تکرار کردند و بعضی از تماشاچیان با تردید این حرف را برای هم نقل کردند و دیری نگذشت که جمعیت یک پارچه فریاد زد :

<< چرا پادشاه است ؟ و چرا و چرا؟>>

(منبع: مقاله<<فرهنگ برهنگی>>، آقای دکتر غلامعلی حداد عادل )

داستان های کوتاه و زیبا

10 درس طلایی از آلبرت انیشتن !

قصه هاي شهر هرت10

قصه هاي شهر هرت9

قصه های شهر هرت8

قصه های شهر هرت7

قصه هاي شهر هرت6

، ,لباس ,پادشاه ,های ,ها ,هم ,خود را ,را به ,او را ,و در ,، اما

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیای کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. عشق و دوستی قالب های فارسی وردپرس 3 دانلود فایل های کمیاب lrezaei مطالب اینترنتی ۞بزرگترین سایت دانلود فارسی ۞ بوک ترنس شهریار فکری اجیرلو ارز دیجیتال